ادبی
23 آبان 1390 توسط عباس نژاد
جاده اسم منو فریاد میزنه
می گه امروز روز دل بریدنه
کوله باری که پر از خاطره هاست
روی شونه های لرزون منه
…
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشقا و دلبستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده فریاد می زنه بیا
…
جاده آغوششو وا کرده برام
منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه ی تلخ خداحافظی رو
می خونم با اینکه بسته س لبام…